من دوست تو هستم

در لحظه های سخت زندگی همراه تو هستم ، چرا ؟ چون دوست تو هستم :)

من دوست تو هستم

در لحظه های سخت زندگی همراه تو هستم ، چرا ؟ چون دوست تو هستم :)

من دوست تو هستم

جایی برای مطالعه داستان هایی که دوستشان دارید ، داستان زندگی انسان های اطراف ما ...

تلگرام ، من دوست تو هستم
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۸ مهر ۹۴، ۱۸:۴۸ - ali
    :)

پسر کوچولو و دختر کوچولویی داشتند با هم بازی می کردند. پسر کوچولو یک سری تیله داشت و دختر کوچولو هم چند تایی شیرینی.پسربه دخترگفت : « من همه تیله هامو بهت میدم ، تو هم همه شیرنیات  رو به من بده.»  دختر هم قبول کرد.پسر کوچولو ، بزرگترین و قشنگ ترین  تیله را یواشکی برای خودش کنار گذاشت و بقیه  را به دختر کوچولو داد.

اما دختر کوچولو صادقانه همان جوری که قول داده بود تمام شیرینی ها رو به پسرک داد.


همان شب دخترک با آرامش کامل خوابید ، ولی پسرک نمی توانست بخوابد !

چون به این فکر میکرد که همان طوری که خودش بهترین تیله اش را  پنهان کرده بود ، شاید دختر هم همه شیرینی ها را به او نداده ...


صداقت به سن ، شغل و ثروت نیست ؛
به وجدان بیدار است.
(هرمان هسه)

نظرات  (۲)

سلام
وبلاگ زیبایی دارید
خوشحال میشم از وبلاگم دیدن کنید
موفق باشید
یاعلی
اینجاست که هورمون استرس ترشح می شود.

آدمی است غلط هایی که کرده. نه خدایی... نه اطرافیان.

ما و خودمان، تو و خودت.

WAKE WISH
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی