«امیل زیدان» روزنامهنگار معروف مصرى در خاطرات خود از قول پدرش داستانى نقل مىکند که براى ما شرقیان آموزنده و عبرتانگیز است:
سربازى انگلیسى براى رفتن به سربازخانه عباسیه مصر، خرى کرایه کرد و بر آن سوار شد. «چاروادار» پشتسر خر مىدوید و به خیال اینکه آن مرد زبان عربى نمىداند، هر چه دلش مىخواست به آن مرد ناسزا مىگفت و دشنام مىداد!
راهگذارى آن سرباز را نگاه داشت و به او گفت: مىدانى صاحب خر چه مىگوید؟ او به تو دشنام مىدهد و حرفهاى زشت مىزند!
آن سرباز پرسید: آیا این سخنان مانع رسیدن من به عباسیه هم خواهد شد؟
راهگذار در جواب گفت: البته که نه!
آنگاه سرباز گفت: پس بگذار هر چه مىخواهد بگوید! آنچه براى من مهم است رسیدن به عباسیه است و بس!