«لودویگ بتهوون» موسیقیدان برجسته جهان، ویولُن را به طرز نادرستى مىنواخت و به جاى اصلاح تکنیکهاى خود، ترجیح مىداد که به آهنگسازى بپردازد. استادش او را یک نوازنده ناشى خطاب مىکرد.
«اسحاق نیوتن» در مدرسه ابتدایى شاگرد بسیار ضعیفى بود.
آموزگاران «توماس ادیسون» معتقد بودند او به قدرى کودن است که قادر به یادگیرى نیست، به همین دلیل در 12 سالگى از مدرسه اخراج شد. وى مبتلا به بیمارى «دیسلکسى» بود.
«لئو تولستوى» نویسنده رمان مشهور «جنگ و صلح»، در امتحانات دانشگاه مردود شد. استادانش او را بىمیل و ناتوان در یادگیرى توصیف کرده بودند.
«وینستون چرچیل» در کلاس ششم مردود شد. او پس از بارها شکست، زمانى به نخستوزیرى انگلستان رسید که 62سال سن داشت.
زمانى که «پیتر جى. دانیل» در کلاس چهارم درسمىخواند، معلمش (خانم فیلیپس) مدام به او مىگفت: «پیتر! تو بدترین شاگرد من هستى. تو یک سیبزمینى بىخاصیت و گندیدهاى که هرگز به جایى نخواهى رسید.» پیتر تا 26 سالگى کاملا بىسواد ماند و بعد دوباره به تحصیل ادامه داد. او اکنون مالک کل خیابانى است که زمانى با دوستانش در آنجا دعوا مىکرد. آخرین کتابى که پیتر به چاپ رساند، نامش بود: «خانم فیلیپس، شما اشتباه مىکردید!»
«لوئیزا مى آلکوت» نویسنده کتاب معروف «زنان کوچک»، از طرف خانوادهاش تشویق مىشد که به عنوان پیشخدمت یا خیاط، کارى براى خود دست و پا کند.
«والت دیزنى» در جوانى به کار در دفتر روزنامه مشغول بود، ولى سردبیر روزنامه او را به خاطر نداشتن فکر و اندیشه درست اخراج کرد. او قبل از تأسیس «دیزنىلند»، چندین بار ورشکست شده بود.
والدین «انریکو کاروسو» خواننده مشهور اُپرا، از او مىخواستند که مهندس شود. استاد آواز او معتقد بود که او اصلا صداى خوبى ندارد و قادر به آواز خواندن نیست.
«لویى پاستور» دانشمند بزرگ عرصه پزشکى، قبل از تحصیلات دانشگاهى یک دانشآموز متوسط به حساب مىآمد و در درس شیمى در بین 22نفر، پانزدهم شد.
پدرِ «آگوست رودن» مجسمهساز معروف، در مورد او گفته بود : «من به جاى یک پسر، یک احمق دارم!» رودن بدترین شاگرد مدرسه شناخته شده بود و مدرسه هنرهاى زیبا نیز سهبار از ثبتنام وى اجتناب کرده بود. عمویش او را غیر قابل آموزش تصور مىکرد.
مورخین ورزش دنیا بر این عقیدهاند که «بیب روث»، بزرگترین قهرمان بیسبال دنیا است. او نه تنها رکورد توپزنى به هدف، بلکه رکورد توپ نزدن به هدف را هم شکسته است.
کارفرمایان «اف. دبلیو. وولورث» تاجر مشهور آمریکایى، اظهار داشتهاند که او به قدرى گیج و کودن بود که حتى قادر به انجام امور پیشخدمتى هم نبود.
«آلبرت انیشتین» دانشمند بزرگ عرصه فیزیک، اوّلین کلمات خود را با سه سال تأخیر در سن 4سالگى بیان کرد. آموزگارانش در مورد او مىگفتند: «کُند ذهن، غیراجتماعى و کسى که همواره دستخوش رویاهاى احمقانه است!» او از مدرسه اخراج شد و مدرسه پلىتکنیک زوریخ از نامنویسى او امتناع کرد.
«چارلز داروین» پدر نظریه تکامل، حرفه پزشکى را رها کرد. پدرش به او گفته بود: «تو به هیچ چیز جز تیراندازى و گرفتن سگها و گربهها علاقه ندارى!» بعدها داروین در زندگینامه خود نوشت: «همه استادانم بر این عقیده بودند که من از نظر هوشى زیر استانداردهاى معمولى هستم.»
هجده ناشر از چاپ داستان ده هزار کلمهاى «ریچارد باخ» به نام «جاناتان، مرغ دریایى» که درباره یک مرغ دریایى بلندپرواز است، امتناع کردند؛ تا اینکه سرانجام در سال 1970، توسط انتشارات «مک میلان» به چاپ رسید. از این کتاب تا سال 1975 بیش از هفت میلیون نسخه تنها در آمریکا به فروش رسید (سرنوشت کتاب زیباى «تو، تویى؟!»، شبیه سرنوشت این کتاب است!).
«آبراهام لینکلن» رئیسجمهور محبوب آمریکا، سواد خواندن و نوشتن را به تنهایى از روى کتابها یاد گرفت، چون خانوادهاش او را به مدرسه نمىفرستادند. وى پس از بارها شکست، بالاخره به کاخ سفید راه یافت.